- ۰۰/۰۲/۲۰
- ۱ نظر
نمی دونم واقعا... دوست دارم برای خودم یه سری جلسات خودشناسی برگزار کنم، مطالب لپ تاپم و کشوهای اتاقم رو مرتب کنم. دوست دارم به جلسات کتابخوانیم ادامه بدم... دوست دارم نقاشی یاد بگیرم. دوست دارم دوباره برگردم به اون دوران که به نظرم هرچیزی با محبت و عشق حل می شد. و دوست دارم که ساختمان داده و الگوریتم بخونم. دوست دارم که مدارمنطقی رو بیشتر و بهتر بفهمم و دوست دارم که تا الی الابد اندیشه اسلامی و زبان تخصصی پاس نکنم... دوست دارم که دوباره #محبوب_من بنویسم و بی نهایت و الی ماشاءالله استوری اینستاگرام بذارم... دوست دارم با هدیه و مرسا دوباره مسابقه برنامه نویسی شرکت کنیم. دوست دارم دوباره تا نصف شب کتاب بخونم. دوست دارم که برم سر کوچه امون تو تهران و بوی شیرینی دانمارکی بپیچه تو بینیم و برم تو شیرینی فروشی و بگم کیک تلخ بذاره تو طلق و تا می تونه بچپونه و اقاهه دوباره با نگاه خنثی نگام کنه، که خب چرا طلق؟ بذار برات تو جعبه بذارم و من پیش خودم فکر کنم که وقتی تو طلق باشه مقدارش کمتر به نظر میاد و می تونم به بابا بگم که خیلی کم! شیرینی خریدم. بعدم ماءالشعیر لیمو بخرم و تا خونه بخورم. و به این فکر کنم که چه قدر خنکی، گازش و این شیشه ی عرق کرده از سرما و ته مزه ی تلخش و بوی اسانسش دلچسبن!
و تو اینترنت بچرخم و باشگاه های تیراندازی و آموزش یوکللی رو نگاه کنم و تو ذهنم برنامه بچینم...
و آره =)) من الان خوش حالم... چون همین الان یه متن نوشتم که از آزادیم می اومد... از آزادی روحی ای که دارم... بدون سرزنش کردن خودم. ماچ به لپت زن =)) من خیلی دوستت دارم
- ۰۰/۰۲/۲۰
سلام.
منم خیلی کارها دوست دارم انجام بدم و دارم سعی میکنم که انجام بدم. یه وقتایی وقتی کارهایی که به طور کاذب دوستشون داریم رو انجام میدیم مارو از انجام کارهایی که از ته دل عاشقشونیم باز میداره.